Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، جواد علی گلی از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس که آن ایام مسئول واحد تبلیغات لشکر ۲۷ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود در خاطره‌ای از شهید حسن آقاخانی اینطور نقل کرده است:

امام جماعت واحد تعاون بود. بهش می‌گفتند حاج آقا آقاخانی.

روحیه عجیبی داشت. زیر آتیش سنگین عراق شهدا رو منتقل می‌کرد عقب.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

توی همین رفت و آمد‌ها بود که گلوله مستقیم سرش رو جدا کرد.

چند قدمیش بودم. «هنوز تنم می‌لرزه وقتی یادم میاد».

از سر بریده شده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا ابا عبدالله»

۱. طلبه شهید شیخ حسن آقاخانی در سحرگاه روز هشتم خرداد سال ۱۳۴۷ هجری شمسی در یک خانواده مذهبی و محّب اهل بیت عصمت و طهارت به دنیا آمد. سال‌های کودکی اش را بر خلاف دیگر کودکان که به بازی و تفریح مشغول می‌شوند علاقه داشت که دائماً در مجالس عزاداری و جشن و سرود ائمه علیهم السلام شرکت کند و هر جا مجلسی در این زمینه بود، سراپا گوش می‌شد.

بعد از این دوران، حسن آقاخانی وارد مدرسه شد و با جدیّت و علاقه تمام دوران دبستان و راهنمایی را پشت سر گذاشت و در تمام این سال‌ها جزء موفق‌ترین شاگردان به شمار می‌رفت. وی در کنار درسش در جلسات قرآن و مسجد حضور می‌یافت و از اساتیدی همچون امام جماعت مسجد به نحو احسن برای کسب معارف استفاده می‌کرد و به گفته اطرافیان ایشان برای یادگیری مطالب زانو در کنار زانوی اساتید می‌گذاشت. شهید نه تنها خود در کلاس‌های مختلف شرکت می‌کرد بلکه از زمان ورود به مدرسه راهنمایی برای پسر‌های هم سن یا بزرگتر از خودش هم کلاس تدریس قرآن گذاشت و نیز هیئتی را هم با همین افراد تشکیل دادند که این جلسه هیئت هفتگی بود و در آن مجلس تدریس قرآن، احکام و مسائل مورد لزوم افراد توسط خود او و یک شخص روحانی دیگر بیان می‌شد.

طلبه شهید شیخ حسن آقاخانی با اتمام دوران تحصیل راهنمایی پا به دبیرستان گذاشت وی سال اول دبیرستان را در دبیرستان هدف سابق با موفقیت به اتمام رساند و بعد از تمام شدن امتحانات خرداد سال ۱۳۶۲ قبل از گرفتن نتیجه امتحانات به جبهه غرب کشور اعزام شد. وی بعد از برگشت از جبهه تصمیم گرفت به حوزه علمیه برود؛ و بدون اینکه به دنبال نتیجه امتحاناتش برود در پاییز همان سال وارد حوزه علمیه حاج آقا مجتهدی در بازار تهران شد و تا زمان شهادت که حدوداً سه سال طول کشید به تحصیل در این حوزه مشغول بود و از محضر اساتیدی همچون آقای فاطمی نیا و آقای مجتهدی تهرانی استفاده می‌کرد؛ و نیز خود در محله جوادیه و در پشت مسجد جامع این منطقه حوزه‌ای را دایر کرده بود که عده‌ای از طلاب در آنجا به تحصیل مشغول بودند که خود مسئولیت تدریس و نیز مدیریت و رسیدگی به آن‌ها را به عهده داشت و برای این که بتواند با آداب طلبگی انس بیشتری داشته باشد در همان حوزه در یکی از حجره‌ها سکونت پیدا کرد و در هفته یکی دو روز را برای سر زدن به خانواده به خانه می‌آمد و ترجیح می‌داد در حجره به سر ببرد.

در خلال تحصیل او از رسیدگی به خانواده‌های بی بضاعت و نیز مشکلات جوانان و حتی همسرانی که تازه زندگی مشترک خود را شروع کرده بودند، غافل نمی‌ماند و با این که بسیار کم سن و سال بود، اما همچون یک مرد بزرگ با دیگران رفتار می‌کرد و می‌توان گفت خود هم، چون تکیه گاهی برای دیگران بود.

از فعالیت‌های دیگر ایشان تدریس در کلاس‌های مختلف و سخنرانی در مناطق مختلف تهران بود و در طی این دوران چندین بار به جبهه‌های جنگ اعزام شد و به فعالیت در جبهه‌ها مشغول بود. یکی از فعالیت‌های مهم او در جبهه، ساختن مسجد در پادگان دوکوهه بود که ایشان از بنیانگذاران آنجا به حساب می‌آمد.

ایشان در زمان شهادت در منطقه عملیاتی شلمچه در عملیات کربلای ۵ مسئول بخش تعاون بود و در زمانی که برای آوردن جنازۀ یکی از شهدا به خط مقدم می‌رود با خمپاره‌ای که از سوی دشمن شلیک می‌شود همچون سالارش حسین بن علی (ع) با دادن سرش به فیض شهادت نائل شد و به آن چه لایقش بود، رسید.

منبع: جی پلاس

انتهای پیام/ 

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: شهید آقاخانی عملیات کربلای پنج خمپاره

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۰۸۷۱۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهید عبدالرضا موسوی؛ از رتبه اول کنکور پزشکی تا شهادت برای فتح خرمشهر/ شهیدی که محل دفنش را مشخص کرده بود

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، شهید عبدالرضا موسوی جانشین شهید  محمد جهان آرا در سپاه خرمشهر بود. این دو شهید بزرگوار تا پای جان برای حفظ شهرشان در هنگام تجاوز دشمن جنگیدند و همراه دیگر مدافعان خونین شهر مقاومت کردند.

چهارم آبان ۵۹ که خرمشهر سقوط کرد، همگی هم قسم شدند تا خاک میهن را از دشمن پس بگیرند، اما قسمت نبود هیچ کدام شان آزادی خرمشهر را در سوم خرداد ۱۳۶۱ ببینند. محمد جهان آرا در هفتم مهرماه ۱۳۶۰ در حادثه سقوط هواپیمای فرماندهان در کهریزک تهران به شهادت رسید و موسوی نیز در ۱۷ اردیبهشت سال ۶۱ در جریان عملیات «الی بیت المقدس» و قبل از آزادی خرمشهر شهید شد.

به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید دکتر عبدالرضا موسوی، با فراهه عبدالخانی مادر و خاتون موسوی خواهر شهید گفت و گویی انجام دادیم.

بانو عبدالخانی مادر ۸۶ ساله شهید در بیان خاطراتی از آخرین ماه‌های حیات زمینی فرزندش می‌گوید: شاید دو یا سه ماه به شهادت عبدالرضا باقی مانده بود که هفته‌ای چند بار من را به گلزار شهدای آبادان می‌برد. آن زمان خرمشهر سقوط کرده بود و ما در آبادان حضور داشتیم.

مادر شهید ادامه می‌دهد: یکبار به عبدالرضا گفتم: پسرم! چرا این قدر من را به گلزار شهدا می‌آوری. جا‌های دیگری هم برای رفتن و سرزدن وجود دارد. در پاسخ گفت: "اینجا قطعه‌ای از بهشت است مادر جان! اینجا بهترین بندگان خدا آمریده اند. " دو یا سه ماه بعد خودش هم به شهادت رسید و پیکرش در همان گلزار دفن شد.

وی در بیان خاطره دیگری از فرزندش اظهار داشت: یک روز دیدم که عبدالرضا برمزار شهیدی قرآن می‌خواند. صوت بسیار زیبایی داشت. آن روز مرحوم همسرم (پدر شهید) همراه مان بود. گفتیم: عبدالرضا‌ای کاش بر مزار ما هم اینطور با صدای خوش قرآن بخوانی. گفت: نه من دوست دارم شما بر مزارم قرآن بخوانید. من و پدرش خیلی ناراحت شدیم. گفتیم تو جوانی، اما ما سن و سالی داریم. تو باید بمانی و حالا حالا‌ها زندگی کنی. ما برای تو آرزو‌ها داریم. اما عبدالرضا روی حرف خودش بود و می‌گفت روزی می‌رسد که ما برسر مزار او قرآن بخوانیم.

این مادر شهید می‌افزاید: پسرم در اواخر عمر زمینی اش مرتب به گلزار شهدا می‌رفت. خودش هم بوی شهدا را گرفته بود. یک روز در گلزار شهدای آبادان دیدم عبدالرضا کنار مزار شهید گمنامی ایستاده و در فضای خالی کنار مزار شهید، چوبی را به زمین فرو می‌کند. جلوتر رفتم و دیدم در آن فضای خالی کنار قبر شهید گمنام، مرتب این چوب را فشار می‌دهد. پرسیدم: چرا همچین کاری می‌کنی؟ گفت: اینجا محل دفن من است. زمانی که شهید شدم، من را اینجا دفن می‌کنند.

بانو عبدالخانی ادامه می‌دهد: آن زمان هنوز خرمشهر آزاد نشده بود و به حتم اگر خونین شهر آزاد می‌شد و به شهرمان برمی گشتیم، به حتم او را در خرمشهر دفن می‌کردند. چون شهر ما آنجا بود. اما انگار به دل پسرم برات شده بود که قبل از آزادی خرمشهر به شهادت می‌رسد و پیکرش را در همین گلزار شهدای آبادان دفن می‌کنند. اتفاقا همین طور هم شد و پسرم چند روز قبل از آزادی خرمشهر به شهادت رسید و پیکرش را در جایی دفن کردند که خودش نشان داده بود.

خاتون موسوی خواهر شهید نیز از قول مادرش اظهار می‌دارد: چند ماه قبل از شهادت عبدالرضا، به خاطر علاقه و جایگاه بسیار بالایی که در خانواده داشت، می‌خواست همه را خصوصا مادرمان را آماده شهادتش کند؛ لذا زیاد مادرمان را به گلزار شهدا می‌برد و برسر مزار آنها قرآن می‌خواند و از مقام شهدا برای مادر می‌گفت. همه اینها به خاطر این بود که پدر و مادر را آماده شهادتش کند.

خواهرشهید بیان می‌دارد: مادرم قضیه چوبی را که برادرم در محل دفنش به زمین فرو برده بود را تعریف کرد. روز دفن عبدالرضا، این چوب درست بالای مزارش بود. ما آن چوب را می‌دیدیدم و به کرامت این شهید بزرگوار پی بردیم که چطور مدتی قبل از شهادتش، محل دفن خودش را نشان داده بود. مادر می‌گوید وقتی که من چوب را بالای مزار پسرم دیدم، همانجا فهمیدم خدا نگاه بسیار خاصی به او دارد.

خواهر شهید می‌افزاید: سال ۱۳۵۵ شهید عبدالرضا موسوی در رشته پزشکی در کل ایران نفر اول شد و همچنین نفر اول اعزام به خارج از کشور بود. این شهید بزگوار سرشار از نبوغ، استعداد، هوش، ذکاوت، پشتکار، تقوا، تواضع، مدیریت، مسولیت پذیری و البته خلوص محض بود.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • اجتماع بزرگ دختران دانشجو در حرم حضرت معصومه(س) + تصاویر
  • در گذشت خبرنگار باسابقه صداوسیما
  • جشن بزرگ «دختران ایران» در میدان امام حسین(ع) برگزار می‌شود
  • محفل انس با قرآن در آبدان برگزار شد
  • پانزدهمین جشنواره سراسری تئاتر بچه‌های مسجد افتتاح شد
  • عملیات وعده صادق پاسخی به جبهه باطل است
  • بازیگر «نون خ»: چند بار تا مرز خفگی رفتم
  • شهید عبدالرضا موسوی؛ از رتبه اول کنکور پزشکی تا شهادت برای فتح خرمشهر/ شهیدی که محل دفنش را مشخص کرده بود
  • تهیه‌کننده نون‌خ: سعید آقاخانی دستمزد نجومی نگرفته/ آمار مخاطبان تلویزیون بیش از آن چیزی است که گفته می‌شود
  • «اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد